RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
«ما از کسانی هستیم که میدانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمیدانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است. لطفا مسئولین ادارات مقام جانبازان را درک کنند تکبر در مقابل جانباز گناه کبیره است به ابجد دین جانباز 128 حسین است و مقام جانباز 245 اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245+74 فرقه = 319 شهید کسانی که پیرو علی و فاطمه هستند شهادتشان پذیرفته میشود در عرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاء علی چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی لیله" القدر به کعبه علی دوش نبی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بر همه عالم سر است وارث پیغمبر است تقدیم به روی ماهت یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی مهدی جان فقط تو مولایی سرورو مولای ما نظر نما هم بما خسته شدیم مولاء چشم یارانتان را روشن تر نمودیم قسم به بنام محمد یا علی توایی که به حق وارث دین محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست جمال کبریاء سلام علی مرتضا سلام وصی مصطفا سلام مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی به ابجد صغیر کهیعص49 عمرو ابوبکرقصب خلافت علی نمودند و حمعسق 26علی26 بیعت 26 وصیت 26 غدیر26جانه نبی26 جان رسول 26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 راه حق26 حمعسق468تقسیم بر26 = 18 ذالحجه غدیر خم اگر هر دو دست را بچسبانی به هم دوتا 18 روی هم میافته یعنی خلافت علی را پنهان نمودند ما شیعیان دستهای خود را باز و در قنوت هم باز ولی شیاطین دستهای خود را میبندند و دست چه کنم چه کنم روی هم میگذارند و در سینه خود این امر مهم غدیر خم را پنهان میکنند بخاطر این دست بسته نماز میخوانند وگرنه در صحیح مسلم و بخاری فرموده پیامبر دست باز مثل شیعیان نماز میخوانده و بخاک پاک سجده میکرده با خاکهای نجس و آلوده به درگاه خدا نمیشود عبادت کرد مکان سجده باید پاک و پا نخورده باشد. ای کسانی ک ایمان آورده اید دشمن خدا را به دوستی نگیرید و تکیه گاه قرار ندهید که شما را به زمین خواهد زدشما را نابهنگام نابود خواهد کرد به ابجد غرب زده 1218 به کسی میگویند که شیعه باشد و 12 امام را ندید و غدیر را هم فراموش کند 18 ذالحجه و دشمنان دین را به دوستی بگیرد عامل تفرقه926 بوده است 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر عثمان عامل تفرقه در اسلام بوده اندپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها ملعونه 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه کفر 74
به ابجد استکبارا 685 - 144ضرب 12امام و یا 114 سوره قرآن +30 جزء آن = 541 عمر ابوبکر 541 ابجد مثلث سوراخ نه خدا را پذیرفت نه 5 تن خانواده پیامبر رابه ابجد استکبار 685 - 144ضرب 12امام و یا 114 سوره قرآن +30 جزء آن = 541 عمر ابوبکر 541 ابجد مثلث سوراخ نه خدا را پذیرفت نه 5 تن خانواده پیامبر را پیامبر فرمود بعداز من فتنه ها بپا خیزند به ابجد قرآن فتنه ها 541 عمر ابوبکر541541 بدشمن دینه اللهی 541فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 قال رسوالله خائنینه اسلامه حق را بشناسید به ابجد خائنینه 786- 245 اسلامه حق = 541 عمرابوبکر 541 کودتا 431+110= 541 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 به قلدر دین اسلام 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم 971حیله های شیطانی ملحد 971 قال رسول الله بعد ازمن فتنه ها 541 بپاخیزند عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 قاتلی 541اهله شر 541 فتنه ها 541 شیطان لعینا 541 عداوتین 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 لعن نفرینا 541چهار خلیفه و غدیر را فراموش کند به ابجد اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 غدیر 1214 -1202 سه خلیفه = 12 امام به ابجد اسلام 12 حق 12 نجاتبخش 12 هوا 12 ساعت 12 ماها 12 حم 12 گل گل اندکی تفکر ( شیعه سنی وهابیت ) برادران 74 فرقه گمراه به خود آئید و مرد باشید و حق را بپذیرید به روح رسوالله من بهشت را برایتان تضمین میکنم یا حق را بپذیرید یا جواب این مقاله را بدهید علمی با علم ابجد قرآن در این مقالات از چهار پیامبر الهی و حضرت مهدی کمک گرفته شده حضرت خضر خیلی بزرگوار است حضرت مهدی تاج سر تمام پیامبران الهی میباشد روزی یک ساعت برای سلامتیشان دورد بفرستید چهل روز نشده به زیارتشان نائل خواهید شد حضرت خضر یک هفته صلوات برای سلامتیش بفرست میبینی به ابجد اهل سنت 546-541 عمر ابوبکر= 5 تن آل عباء حدیث کثاء آیه مباهله خانواده پیامبربه ابجد اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 به ابجد اسلام 12 حق 12 نجاتبخش 12 هوا 12 ساعت 12 ماها 12 حم 12 گل گل12 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في سَبيلي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ سوال : منظور حضرت علی(ع) که میفرمایند من قرآن ناطقم، چیست ؟» تفسیر المیزان - خلاصهبه علم ابجد قرآنه ناطق به 14 معصوم میگویندفارسی 351 قرآن 351 - 165ناطقه =196 ضرب 14 معصوم میشود 196 ضرب 12 امام هم میشود 144 و ضرب 5 تن هم در خودش میشود 25 جمع این سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست (یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اؤلیاء تلقون الیهم بالموده وقد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی تسرون الیهم بالموده و انا اعلم بما اخفیتم وما اعلنتم و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل ):(ای کسانیکه ایمان آورده اید،دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی نگیرید، آیا مراتب دوستی خود را به ایشان تقدیم می کنید با اینکه به شریعتی که برای شما آمده و حق است کفر می ورزند و نیزرسول و شما را به جرم اینکه به خدا، پروردگارتان ایمان آورده اید بیرون می کنند؟€ اگربرای رضای من و جهاد در راه من مهاجرت کرده اید، نباید آنان را دوست خود بگیریدو پنهانی با ایشان دوستی کنید، چون من بهتر می دانم که چه چیزهایی را پنهان نموده وچه چیزهایی را اظهارمی کنیدوهرکس از شماکه چنین کند،از راه مستقیم گمراه شده است )شأن نزول این آیه در باره حاطب بن ابی بلتعه است که پنهانی نامه ای به مشرکین مکه نوشته و آنها را از تصمیم پیامبر ص برای خروج بر مکه و فتح آن آگاه نموده ، تا به این وسیله دوستی آنها را جلب کند و دست مشرکین را از نزدیکان خود که در مکه بودندنگه دارد، پس خدای متعال رسول خود را آگاه نمود و این آیات نازل شدو امثال او رااز این عمل نهی کرده و می فرماید: ای مؤمنان ، مشرکین را که دشمن من هستند و برای من شریک گرفته و دعوت مرا رد کرده و رسول مرا تکذیب کرده اند و دشمن خودتان نیز می باشند و با شما که به خدا ایمان آورده و مال و جانتان را در راه خدا فدا می کنید،دشمنی می ورزند، به دوستی نگیرید، چون هر کس از شما که آنها را به دوستی بگیرد، اززمره آنهاست ، شما چگونه با آنها اظهار دوستی و ابلاغ مودت می کنید، با اینکه آنها به دین حقی که پیامبر ص آورده کفر ورزیدند و رسول و شما را مجبور به مهاجرت ازمکه به مدینه نمودند و شما را از بابت ایمان به پروردگارتان که حق و واجب است وجرمی محسوب نمی شود، مؤاخذه و مجازات کردند، اگر مهاجرتتان ، جهاد در راه من وبه منظور خشنودی من است ، دیگر دشمنان مرا به دوستی نگیرید، و این عبارت از باب شرط نمودن حکم به امری محقق الوقوع است ، تا به این وسیله حکم را تأیید نموده وملازمه بین شرط و حکم را محکم و تأکید نماید، مانند پدری که به فرزندش بگوید: اگرتو فرزند منی ، پس چنین امری را انجام مده ، در ادامه می فرماید: شما در خفا به آنهااعلام دوستی می کنید، در حالیکه من بهتر از هر دانایی می دانم و آگاهم که شما چه اموری را پنهان و یا آشکار می کنیدو من به گفتار و کردار شما به گونه ای علم دارم که اخفاء و اظهار شما نسبت به آن یکسان است و هر کس با مشرکین دوستی کند، حقیقتا ازطریق مستقیم که همان راه خداست ، گمراه شده است .با سلام اگه وهابی مرد که پیدا نمیشه اگه کسی خودشو عمری نامرد نمیدونه جواب بده عمر به ایران حمله کرد و 120000 هزار نفر را کشت و در شهری دیگر هم 25000 هزار نفر را کور کرد این در صحیح مسلم و بخاری آمده این هدیه به ایرانیان بدون سلاح بود اگه یه مرد پیدا شد و با سواد بود به علم ابجد فقط 3 خط جواب بده بخدا میدانم خجالت میکشید جلوی ضرر را از هر کجا بگیری فایده است متاسفم برایتان که در روز قیامت جوا ب الله را چه خواهید داد فسدی 22 دروغ 22 بدبختی 22 لعنت 22 ملحد 22 بد یها 22 شیطان 22 عمر22 ابابکر22 شیطان 22 ۲۲عمر۲۲کلک۲۲نیرنگ 22 دروغ 22 بظلمت ۲۲ دوزخه22 نیرنگ۲۲لامذهب۲۲نفرت ۲2انزجار22 ناخلفه22 نابحقه22پررو۲۲خائن هست ۲۲عمر22 مقصر22بمنافقا ۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان 22 عمر 22 بدبختی 22 بد یها22 شرابیا 22 نا خلفه 22 هذیان 22 دروغ 22 بدبختی 22 عمر 22 ابابکر 22شیطان 22 بدبختی 22 کلک 22 نیرنگ 22عمر 22 شیطان 22 شرابیا 22 در کتب اهل سنت میفرماید عمر تا آخرین لحظه طلب شرابیا 22 مینمود در آیه 22 سوره سجده آیه 22 این آیه هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد سه خلیفه میباشد آیه 22 ان من المجرمین منتقمون این آیه ابجد کبیر و صغیر سه خلیفه میباشد والشجرتها ملعونه این هم ابجد سه خلیفه میباشد والشجرتها ملعونه
ین آیه در باره «حاطب بن ابى بلتعه» نازل شده است.
جریان چنین بود که: زنى به نام «ساره» که وابسته به یکى از قبائل «مکّه» بود از مکّه به مدینه خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود: آیا مسلمان شدهاى و به اینجا آمدهاى؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس چرا آمدى؟ عرض کرد: شما اصل و عشیره ما بودید، و سرپرستان من همه رفتند، و من شدیدا، محتاج شدم نزد شما آمدهام تا عطائى به من کنید و لباس و مرکبى ببخشید. فرمود: پس جوانان مکّه چه شدند؟ (اشاره به این که آن زن خواننده بود و براى جوانان خوانندگى مىکرد.) گفت: بعد از واقعه بدر، هیچ کس از من تقاضاى خوانندگى نکرد- و این نشان مىدهد ضربه جنگ بدر تا چه حد بر مشرکان مکّه سنگین بود- حضرت دستور داد، لباس و مرکب و خرج راهى به او دادند، و این در حالى بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آماده فتح مکّه مىشد. در این موقع «حاطب بن ابى بلتعه» (یکى از مسلمانان معروف که در جنگ بدر و بیعت رضوان شرکت کرده بود) نزد «ساره» آمد و نامهاى نوشت و گفت: آن را به اهل مکّه بده و ده دینار و به قولى ده درهم نیز به او داد. «حاطب» در نامه به اهل مکّه نوشته بود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قصد دارد به سوى شما آید، آماده دفاع از خویش باشید! جبرئیل این ماجرا را به اطلاع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسانید، رسول خدا، على علیه السّلام و عمار و عمر و زبیر و طلحه و مقداد و ابو مرثد را دستور داد که به سوى مکّه حرکت کنند و فرمود: در یکى از منزلگاههاى وسط راه به زنى مىرسید که حامل نامهاى به مشرکین مکّه است، نامه را از او بگیرید. برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 157 آنها در همان مکان که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده بود به او رسیدند، او سوگند یاد کرد که هیچ نامهاى نزد او نیست، ولى على علیه السّلام فرمود: نه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به ما دروغ گفته، و نه ما دروغ مىگوئیم، شمشیر را کشید و فرمود: نامه را بیرون بیاور، و الا به خدا سوگند گردنت را مىزنم! «ساره» که نامه را در میان گیسوانش پنهان کرده بود بیرون آورد، آنها نامه را خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آوردند. حضرت صلّى اللّه علیه و آله به سراغ «حاطب» فرستاد، فرمود: این نامه را مىشناسى؟ عرض کرد: بلى، فرمود: چه چیز موجب شد به این کار اقدام کنى؟ عرض کرد: اى رسول خدا! به خدا سوگند از آن روز که اسلام را پذیرفتهام لحظهاى کافر نشدهام، ولى مسأله این است که تمام مهاجران کسانى را در مکّه دارند ولى من در میان آنها غریبم و خانواده من در چنگال آنها گرفتارند، خواستم مزاحم خانواده من نشوند، در حالى که مىدانستم خداوند سر انجام آنها را گرفتار شکست مىکند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عذرش را پذیرفت- اینجا بود که آیه نازل شد و درسهاى مهمى در زمینه ترک هرگونه دوستى نسبت به مشرکان و دشمنان خدا به مسلمانان داد. در کتاب استاد اعظم نعمت الله جزائری اعلی الله مقامه آمده است ( انوار نعمانیه، ج 1 ، باب نور علوی ، ص 28) فردی خدمت امیرالمومنین صلوات الله علیه عرض کرد : آیا شما بالاتری یا ابراهیم که خداوند او را آتش نجات داد و یا نوح که او را از غرق نجات داد و یا موسی که از فرعون نجاتش داد و به او تورات عطا فرمود و یا از عیسیبالاتری که خداوند در گهواره به او سخن گفتن و حکمت و نبوت آموخت ، و یا از سلیمان که باد و اجنه و انسیان را مطیعش ساخته و نیز تمام مخلوقات را . پس امیرالمومنین فرمودند : به خدا قسم من با ابراهیم در آتش بود و آن را خنک و سالم ساختم ، و من با نوح در کشتی بودم و او را از غرق شدن نجات دادم و به موسی تورات را یاد دادم و عیسی را در مهد گویا ساخته و انجیل را به او یاد دادم و یوسف را از چاه و مکر برادرانش نجات دادم و با سلیمان روی فرشش بودم و باد را مطیعش کردم آیات نازل شده درشان قرآن ناطق علی(ع)
آیه أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ آیا پیغمبرى که از جانب خدا دلیلى روشن و معجزهاى (مانند قرآن) دارد، با گواهى صادق (مانند على علیه السّلام) که نبوّتش را تصدیق مىکند ... (سوره هود، آیه 17) (2) [سیوطى در الدّر المنثور] در ذیل آیه أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ اظهار داشته است: «ابن ابى حاتم»، «ابن مردویه» و «ابو نعیم» هم در کتاب «المعرفة» از حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام روایت کردهاند که فرمود: هیچ مردى از قریش نیست مگر اینکه بخشى از قرآن درباره او نازل شده است. مردى که حضور داشت پرسید: چه آیهاى در شأن، شما نازل شده است؟ حضرت فرمود: مگر این آیه را در سوره هود تلاوت نکردهاى که مىفرماید: أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ و در توضیح پاسخ خود فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بزرگوارى است که از سوى پروردگارش «بیّنه» بر درستى گفتار و کردارش دارد و من هم گواه بر راستى و درستى او مىباشم. مؤلف گوید: این حدیث را «متّقى» در [کنز العمال 1/ 251] نقل کرده است باز گفته است: «ابن مردویه» و «ابن عساکر»، از حضرت على علیه السّلام روایت کردهاند که فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله براى اثبات درستى خود، «بیّنه» اى از سوى پروردگارش داشت و من گواه راستى و درستى آن حضرت مىباشم. و باز گفته است: «ابن مردویه» به طریق دیگرى، از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى که از سوى پروردگارش دلیلى بر درستى گفتار و کردارش دارد، همانا منم و گواه بر درستى رفتار من هم، على علیه السّلام است. (1) [فخر رازى در تفسیر کبیر] در ذیل آیه مورد نظر که در سوره هود نازل شده است، اظهار مىدارد: مفسّران در تفسیر کلمه «شاهد»، وجوهى را متعرّض شدهاند (تا آنجا که گفته است) وجه سوم: مراد از «شاهد»، على بن ابیطالب علیه السّلام است که گواه بر «بیّنه» آن حضرت است و توضیح «منه» به این خاطر است که گواه مزبور جزئى از محمد بشمار مىآید و با ایراد کلمه «منه» شرافتى براى گواه مىباشد که على علیه السّلام در این آیه بعض و جزئى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بشمار رفته است. آیه وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ گوش شنواست که حقایق الهى را مىشنود. (سوره الحاقة، آیه 12) (2) [تفسیر ابن جریر طبرى 29/ 35] به سند خود، از «مکحول» نقل کرده است که در یکى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آیه فوق را تلاوت کرد سپس به جانب على علیه السّلام توجه کرده، فرمود: از خداى تعالى در خواست کردم تا تو را مصداق آیه شریفه قرار بدهد و أُذُنٌ واعِیَةٌ (گوش شنوا) تو باشى. حضرت على علیه السّلام فرمود: از برکت درخواست رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هر سخنى را که از آن حضرت مىشنیدم، هرگز فراموش نمىکردم. (3) [همان کتاب 29/ 35] به سند خود، از «بریدة» نقل کرده است که از رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم خطاب به حضرت على علیه السّلام فرمود: یا على! خداى تعالى به من دستور داده است همواره به تو نزدیک باشم و از تو دور نگردم و دستور داده است تا حقایق الهى را به اطلاع تو برسانم و از این راه رنجى بر تو وارد نیاورم و بر خداست که تو را از هر گونه رنجى حتى رنجش شنیدن در امان بدارد و در این رابطه آیه مورد بحث نازل شد. مؤلف گوید: «طبرى» همین حدیث را در [29/ 36] به طریق دیگر و با اختلاف اندکى، از «بریده اسلمى» روایت کرده است. (1) [زمخشرى در کشّاف] در تفسیر آیه وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ در سوره الحاقة، گفته است: از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است، هنگامى که آیه شریفه نازل شد، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خطاب به على علیه السّلام فرمود: از خداى تعالى درخواست کردم تا «أُذُنٌ واعِیَةٌ» گوش تو باشد. حضرت على علیه السّلام فرمود: از آن هنگام به بعد، به درخواست پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سخنى از آن حضرت نشنیدم مگر آنکه همگى آنرا به خاطر داشتم و فراموش نمىکردم. مؤلف گوید: حدیث مزبور را «فخر رازى» در تفسیرش، به آن طریق که از «کشّاف» نقل کردیم، آورده است. (2) [هیثمى در مجمع 1/ 131] از «ابو رافع» نقل کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت على علیه السّلام فرمود: به راستى خداى تعالى به من دستور داده است تا حقایقى را بدون آنکه احساس ناراحتى بکنى به تو بیاموزم و همواره با تو باشم و از تو جدا نگردم. بنابر این بر من لازم است تا آنچه را که لازم مىدانم، به تو فرا دهم و بر تو لازم است تا آنچه را از من فرا مىگیرى، بخاطر بسپارى. «هیثمى» گفته است: این حدیث را «بزّاز» روایت نموده است. مؤلف گوید: حدیث مزبور را «متّقى» در [کنز العمال 6/ 398] از «بریدة» با کلماتى نزدیک به آنچه نوشتیم، روایت کرده است و در همان کتاب گفته است پس از چنین درخواستى، آیه وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ نازل شد و همین خبر را هم، «ابن عساکر» متذکر شده است. (3) [حلیة الاولیاء 1/ 67] به سند خود، از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به آن حضرت، فرمود: یا على! خداى تعالى به من دستور داده تا به تو نزدیک باشم و حقایقى را بدون آنکه احساس رنجى بنمائى به تو بیاموزم و آیه مزبور بهمین لحاظ نازل شده است. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پس از نزول آیه شریفه خطاب به آن حضرت، فرمود: تو همان گوش شنوا هستى که حقایق الهى را از زبان من مىشنوى و محفوظ مىدارى. (1) [سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر آیه شریفه فوق در سوره الحاقة گفته است: «سعید بن منصور»، «ابن جریر»، «ابن منذر»، «ابن ابى حاتم» و «ابن مردویه» از «مکحول» روایت کردهاند، هنگامى که آیه مزبور نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از خداوند متعال خواستهام تا گوش على علیه السّلام را «گوش شنوا» قرار بدهد. «مکحول» گفته است، این بود که على علیه السّلام فرمود: هیچ سخنى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نشنیدم مگر آنکه آنرا بدون رنج و زحمت بخاطر مىسپردم. (2) [همان کتاب] «ابن جریر»، «ابن ابى حاتم»، «واحدى»، «ابن مردویه»، «ابن عساکر»، و «ابن نجّار» از «بریدة» نقل کردهاند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به على علیه السّلام فرمود: خداى تعالى به من دستور داده است که همواره همراه تو باشم و از تو دور نگردم و فرمان داده است تا حقایق الهى را به تو فرا دهم و بر تو لازم است آنچه را که از من فرا مىگیرى فراموش ننمائى و بهمین مناسبت آیه مورد بحث نازل شد. مؤلف گوید: حدیث مزبور را در [اسباب النّزول واحدى ص 329] دیدهام، و در آنجا آمده است: بر خدا لازم است «گوش شنوا» به تو ارزانى فرماید. (3) [کنز العمال 6/ 408] از حضرت على علیه السّلام در ذیل آیه مورد بحث روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به من فرمود: از خداى تعالى در خواست کردهام که «گوش شنوا» را گوش تو قرار بدهد؛ این بود که هیچگاه اتفاق نیفتاده که سخنى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بشنوم و آنرا از خاطر ببرم. «متّقى» گفته است: این روایت را «ضیاء مقدسى» و «ابن مردویه» و «ابو نعیم» در کتاب «المعرفة»، نقل کردهاند. مؤلف گوید: حدیث مزبور را «شبلنجى» در [نور الابصار ص 70] متذکر شده است و از امیر المؤمنین علیه السّلام آورده است که فرمود: کلامى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله استماع نکردم مگر آنکه آنرا بخاطر سپردم و هرگز فراموش نکردم. آیه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا آنانکه ایمان آوردهاند و به کارهاى پسندیده اشتغال ورزیدهاند، طولى نمىکشد خداى تعالى که بخشنده و مهربان است وسیله دوستى آنان را با خود، فراهم مىآورد. (سوره مریم، آیه 96) (2) [زمخشرى در تفسیر کشّاف] ذیل آیه فوق که در اواخر سوره مریم نازل شده است، اظهار مىدارد: رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت على علیه السّلام فرمود: یا على، به خداى تعالى عرضه بدار: بار پروردگارا! پیمانى از من در پیشگاه خودت قرار بده و دوستى مرا در دلهاى مؤمنان پا بر جا فرما. خداى تعالى آیه مورد بحث را در برابر این دعاى حضرت على علیه السّلام نازل فرمود. و ثابت کرد، مؤمنان آنهائى هستند که پیمان ایمان و عمل صالح را استوار ساختهاند و خداى تعالى هم، علاقهمندى به ایشان را در دلهاى مؤمنان استوار ساخته است. مؤلف گوید: «سیوطى» در «الدّر المنثور» در تفسیر آیه مذکور، از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام، فرمود: در مقام دعا و درخواست، به خدا بگو: مودّتى از من در پیشگاه خودت قرار بده و دلهاى مؤمنان را جایگاه دوستى من مقرر فرما. خداى تعالى به جبران درخواست حضرت على علیه السّلام، آیه مورد بحث را نازل فرمود و اضافه نمود: این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین، على بن ابیطالب علیه السّلام نازل شده است. و همین حدیث را «ابن مردویه» و «دیلمى» از «براء» روایت کردهاند. (1) [سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر آیه مورد بحث که در آخر سوره مریم نازل شده است، اظهار مىدارد: آیه مزبور را «طبرانى» و «ابن مردویه» از «ابن عباس» نقل کردهاند که در شأن على بن ابیطالب علیه السّلام نازل شده است و مراد از «ودّ» محبت آن حضرت است که در دلهاى مؤمنان استوار است. مؤلف گوید: حدیث مزبور را «هیثمى» در [مجمع 9/ 125] ایراد کرده است و اضافه نموده: حدیث مزبور را «طبرانى» در «الاوسط» آورده است. (2) [الریاض النضرة 2/ 207] گفته است: از آیاتى که در فضیلت حضرت على علیه السّلام نازل شده، آیه مورد بحث است. «ابن حنفیّه» فرزند حضرت على علیه السّلام فرمود: هیچ مؤمنى به ایمان خود استوار نیست مگر اینکه، محبت على علیه السّلام و خاندان او در دلش پایدار باشد. حدیث مزبور را «حافظ سلفى» یاد کرده است و «ابن حجر» در [صواعق ص 102] مانند همان را نقل نموده و «شبلنجى» هم، در [نور الابصار ص 101] متعرض آن شده و گفته است: حدیث مزبور را برخى از محدّثان از «محمد حنفیّه» روایت کردهاند (تا آنجا که) گوید: آیه مورد بحث در شأن على علیه السّلام نازل شده است و «نقّاش» هم، به ذکر آن حدیث مبادرت کرده است منابع : برگرفته شده از فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت - آیة اللّه فى العالمین حاج سید مرتضى فیروزآبادى یزدى
چرا به حضرت امير(ع) قرآن ناطق مي گويند؟
[كامل از كد33244]
براي روشن شدن جواب لازم است چند مقدمه ذكر كنيم: الف) ناطق به معناي سخنگو و متكلم و به معناي متفكر و بعنوان فصل ذاتي انسان استعمال مي شود. ليكن آنچه در روايات آمده مراد معناي اول است چون در آن زمان ناطق فقط به همان معناي اول استعمال مي شده است. ب) براي درك مقصود معصومين عليهم السلام از اين جمله بايد ببينيم قرآن چه ويژگي هائي دارد. مي دانيم كه قرآن كريم اولا مصدر و منبع همه معارف الهي است يعني مشتمل بر اصول و فروع دين و سندي معتبر براي احكام و معارف و حقايق ديني و ثانيا اين كتاب مصون از تحريف و تبديل و اشكال زياده و نقصان است و خطا و اشتباه در او معنا ندارد ثالثا ملاك حق و باطل است كه هرچه در كنار قرآن و با قرآن با شد حق و هرچه در صف مقابل و مخالف قرآن باشد باطل است. ج) قرآن كريم چون مكتوب است و صامت ممكن است افرادي اشتباها و يا افرادي مغرض عمدا قرآن را به نحوي كه با انديشه هاي باطل آنان تطابق داشته باشد معنا كنند و حال آنكه مراد و مقصود قرآن چيز ديگري بوده كه در اينجا نياز به مترجمين و مفسريني است كه براي قرآن كه از خطا و غرض سوء مصون باشد و بر حقايق و بطون قرآن واقف باشند. د) عقيده ما درباره ائمه اطهار اين است كه آنها هم مثل قرآن اولا مصدر و منبع حقايق دين الهي هستند، ثانيا معصوم از خطا و اشتباه، ثالثا ملاك حق و باطل مي باشند و اينگونه نيست كه آنها فقط ناقل احكام و معارف ديني باشند بلكه خود منبع و مصدر هستند كه در اين زمينه مي توانيد به كتاب شيعه در اسلام تأليف علامه طباطبائي مراجعه فرمائيد. ه) مي دانيم كه مسئله اي كه در مقدمه ج بصورت امكاني ذكر كرديم در همان دوران حضور معصومين اتقال افتاد و از مرحله امكان خارج شد و بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله عده اي چه از مردم عوام و چه از دانشمندان اهل تسنن درموارد متعدد مستقيما به قرآن استناد كرده و به تفسير قرآن پرداختند بدون اينكه به معصومين عليهم السلام كه ثقل اصغر بودند مراجعه نمايند كه جنگ صفين و قضيه حكميت و استدلالهاي افرادي چون ابوحنيفه و ديگران به بعضي آيات قرآن (مثل اينكه در بحث جميت قياس به آيه «فاعتبروا يا اولي الابصار» (سوره حشر، آيه 2) شك كرده اند) كه هيچ ارتباطي با مدعاي آنها ندارد و بسياري از موارد ديگر كه فعلا جاي تفصيل نيست. بعد از ذكر اين مقدمات مقصود معصومين از اينكه ما كتاب ناطق هستيم روشن مي شود. معصومين در واكنش به اين افراد كه راه ورود به حقايق ديني را گم كرده بودند و قرآن را بر طبق ميل و فهم خود تأويل و تفسير مي كردند، فرمودند قرآن كتابي است صامت و ساكت، خطوطي است بين دو جلد و نياز به مترجم دارد. (آن هم مترجماني كه از خطا مصون باشند و واقف به حقايق و بطون قرآن باشند.) و آن مترجمان ما هستيم. چنانچه در خطبه 125 نهج البلاغه، حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «و هذا القرآن انما هو خط مسطور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لا ... من ترجمان» و اين قرآن خطي است نوشته شده ميان دو پاره جلد كه به زبان سخن نمي گويد و ناچار براي آن مترجمي لازم است (كه مقصود آن را بيان كند) و مردانند كه از آن سخن مي گويند. البته روشن است كه مراد حضرت مرداني است كه به حقايق قرآن واقف باشند و مصون از خطا كه معصومين باشند. و در مورد ديگري مي فرمايد: «هذا كتاب الله الصامت و انا كتاب الله الناطق»(وسائل الشيعه، ج27 ص34) قرآن كتاب صامت و ساكت خداوند است و من كتاب ناطق حق. لهذا مقصود معصومين علهيم السلام اين است كه قرآن كريم كه مكتوب بر روي كاغذ است صامت است و خود سخن نمي گويد و در هر عبارت از آن احتمالاتي مي رود چنانچه حضرت به عبد الله بن عباس فرمود: «فإن القرآن حمال ذو وجوه»(نهج البلاغه، كتاب 77) يعني قرآن حمل كننده وجوه و احتمالات است. و نياز به مترجم و ناطق دارد كه ما اهل بيت هستيم. البته احتمال ديگري هم در مقصود ائمه از اين جمله كه ما قرآن ناطق هستيم مي رود كه مقصود آنها اين باشد كه پيامبر دو حجت در بين امتش باقي نهاد، قرآن كريم كه ثقل اكبر و قرآن صامت است و ما اهل بيت كه ثقل اصغر و قرآن ناطق هستيم كه ديگر نظر به مترجم و تفسير بودن آنها براي قرآن نداشته باشيم بلكه مقصود آنها اين باشد كه ما هم مثل قرآن جامع حقايق ديني هستيم تنها با اين تفاوت كه قرآن صامت و ما ناطق هستيم، كه البته اين دو احتمال ... نيستند گرچه احتمال اول بهتر و مناسبتر با كلمات معصومين است. [پايان كد انتخابي] [كامل از كد88546] قرآن صامت همان کتاب قرآن و قرآن ناطق امام علی وایمه اطهار می باشد بر اساس روايات فراوانى كه ذكر شده است حضرت على(ع) و همچنين فرزندان او لسان و كتاب ناطق الهى و قرآن ناطق هستند. ابوبصير گويد: درباره آيه «هَذَا كِتابُنا ينطقُ عَلَيكُم بالحق»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 198 - 197، ح 29، (مؤسسه الوفا، بيروت)؛ تأويل الايات الظاهرة، سيدشريف الدين استرآبادى، ص 560 - 559، (انتشارات جامعه مدرسين، قم). از امام صادق(ع) پرسش كردم، ايشان فرمودند: «قرآن سخن نمى گويد: ليكن محمد و اهل بيت او(ع) ناطق به كتاب - يعنى قرآن - مى باشند. امام صادق(ع) در حديثى ديگر فرمود: «امير المؤمنين(ع) مى فرمايد: من علم خداوند و... زبان گوياى خداوند... هستم. التوحيد، شيخ صدوق، ص 164، (انتشارات جامعة المدرسين)؛ بحارالانوار، ج 24، ص 198، ح 25، (مؤسسة الوفا، بيروت). همچنين تعبيرهاى «لِسانُهُ النّاطِقُ»؛ الكافى، كلينى(ره)، ج 1، ص 144، ح 1، (دارالكتب الاسلاميه)؛ التوحيد، شيخ صدوق(ره)، ص 152، ح 9، (انتشارات جامعه مدرسين، قم). - ما زبان ناطق خداوند هستيم، «أنَا الكِتابُ النّاطِقُ»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 39، ح 5، ص 272، (مؤسسة الوفاء، بيروت). «أَنَا كَلامُ اللَّهِ النّاطِقِ»؛ همان، ج 79، ص 199. «النّاطِقُ بِالقُرآنِ»؛ عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق(ره)، ج 1، ص 54، ح 20، (انتشارات جهان). «النّاطِقُ عَنِ القُرانِ»؛همان، ج 2، ص 121، ح 1. و نظاير آن كه درباره امام على(ع) و ديگر پيشوايان معصوم(ع) در روايات آمده است، مى فهماند كه آنان مفسر واقعى قرآن، مظهر علم الهى و عالم به كليه علوم مربوط به قرآنند؛ چنان كه به مناسبت هاى مختلف روايات گوناگونى درباره تفسير، تأويل و غير آن اظهار فرموده اند. از اين روست كه شيعيان به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) قرآن ناطق مى گويند و اطلاق اين گونه تعبير بر آن بزرگواران صحيح مى باشند. در روايات اهل سنت نيز آمده است كه: «مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ»؛ سوره رعد، آيه 43. كسى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست. على بن ابى طالب است كه به تفسير، تأويل، ناسخ، منسوخ، حلال و حرام قرآن عالم بود. ينابيع المودّة، القندوزى، ج 1، ص 308، ح 11، (دارالاسوة)؛ شواهد التنزيل، الحاكم الحسكانى، ج 1، ص 405، ح 427، (نشر مجمع احياء الثقافة الاسلاميه). از آن حضرت نيز نقل شده است كه فرمود: «فَوَالذى نفسى بِيَدهِ ما نَزَلت آية الاّ وَ أَنَا أَعلَمُ بِها أَينَ نَزَلَتَ وَ فيمَن نَزَلَت...»؛ شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 42 - 40، ح 35.قسم به كسى كه جانم به دست اوست! هيچ آيه اى نازل نشده است، مگر اين كه من مى دانم كجا نازل شده و درباره چه كسى نازل شده است و... . آن حضرت در حديث ديگرى مى فرمايد: «پيامبر به من هزار باب علم آموخت، كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى شد، تا اين كه به علم گذشته و آينده تا روز قيامت آگاه شدم». ينابيع الموده، ج 1، ص 231، ح 70. همچنين در روايت آمده است: «حضرت على(ع) شب تا صبح براى ابن عباس تفسير باء بسم اللَّه را مى گفت و فرمود: «لو شئت لا وقرت من تفسير الفاتحه سبعين بعيرا»؛ ينابيع المودة، همان، ج 3، ص 209، باب 69. اگر بخواهى از تفسير فاتحه هفتاد شتر بار مى كنم و در جاى ديگر فرمود: «أَنَا تَرجُمان وَحىِ اللَّهِ»؛ احقاق الحق، التسترى، ج 4، ص 332، (دارالكتاب الاسلامى، بيروت). به نقل از المناقب المرتضويه، محمدصالح الحنف الترمذى، ص 135، (طبع بمبئى). من ترجمان وحى الهى مى باشم. رسول خدا نيز درباره آن حضرت مى فرمايد: «أَنتَ بابُ عِلمى وَ الإِيمانُ مِخالِط لَحمَكَ وَ دَمَكَ كَما خالَطَ لَحمى وَ دَمى»؛ ينابيع الموده، ج 1، ص 392، ح 4. تو * علم منى... و ايمان با گوشت و خون تو درآميخته، همان سان كه با گوشت و خون من در آميخته است. بنابراين كسى كه اين گونه به كتاب خدا آگاه باشد و قرآن و ايمان با تمام وجود او آميخته باشد، قولاً و عملاً چيزى جز قرآن از او صادر نخواهد شد و اطلاق قرآن ناطق بر او بدين لحاظ درست و صحيح مى باشد. بر اساس روایات فراوانى که ذکر شده است حضرت على(ع) و همچنین فرزندان او لسان و کتاب ناطق الهى و قرآن ناطق هستند. ابوبصیر گوید: درباره آیه «هَذَا کِتابُنا ینطقُ عَلَیکُم بالحق»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 198 - 197، ح 29، (مؤسسه الوفا، بیروت)؛ تأویل الایات الظاهرة، سیدشریفالدین استرآبادى، ص 560 - 559، (انتشارات جامعه مدرسین، قم). از امام صادق(ع) پرسش کردم، ایشان فرمودند: «قرآن سخن نمىگوید: لیکن محمد و اهل بیت او(ع) ناطق به کتاب - یعنى قرآن - مىباشند. امام صادق(ع) در حدیثى دیگر فرمود: «امیر المؤمنین(ع) مىفرماید: من علم خداوند و... زبان گویاى خداوند... هستم. التوحید، شیخ صدوق، ص 164، (انتشارات جامعة المدرسین)؛ بحارالانوار، ج 24، ص 198، ح 25، (مؤسسة الوفا، بیروت). همچنین تعبیرهاى «لِسانُهُ النّاطِقُ»؛ الکافى، کلینى(ره)، ج 1، ص 144، ح 1، (دارالکتب الاسلامیه)؛ التوحید، شیخ صدوق(ره)، ص 152، ح 9، (انتشارات جامعه مدرسین، قم). - ما زبان ناطق خداوند هستیم، «أنَا الکِتابُ النّاطِقُ»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 39، ح 5، ص 272، (مؤسسة الوفاء، بیروت). «أَنَا کَلامُ اللَّهِ النّاطِقِ»؛ همان، ج 79، ص 199. «النّاطِقُ بِالقُرآنِ»؛ عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق(ره)، ج 1، ص 54، ح 20، (انتشارات جهان). «النّاطِقُ عَنِ القُرانِ»؛ همان، ج 2، ص 121، ح 1. و نظایر آن که درباره امام على(ع) و دیگر پیشوایان معصوم(ع) در روایات آمده است، مىفهماند که آنان مفسر واقعى قرآن، مظهر علم الهى و عالم به کلیه علوم مربوط به قرآنند؛ چنانکه به مناسبتهاى مختلف روایات گوناگونى درباره تفسیر، تأویل و غیر آن اظهار فرمودهاند. از اینروست که شیعیان به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) قرآن ناطق مىگویند و اطلاق این گونه تعبیر بر آن بزرگواران صحیح مىباشند. در روایات اهل سنت نیز آمده است که: «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»؛ سوره رعد، آیه 43. کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست. على بن ابىطالب است که به تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، حلال و حرام قرآن عالم بود. ینابیع المودّة، القندوزى، ج 1، ص 308، ح 11، (دارالاسوة)؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانى، ج 1، ص 405، ح 427، (نشر مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه). از آن حضرت نیز نقل شده است که فرمود: «فَوَالذى نفسى بِیَدهِ ما نَزَلت آیة الاّ وَ أَنَا أَعلَمُ بِها أَینَ نَزَلَتَ وَ فیمَن نَزَلَت...»؛ شواهد التنزیل، همان، ج 1، ص 42 - 40، ح 35. قسم به کسى که جانم به دست اوست! هیچ آیهاى نازل نشده است، مگر این که من مىدانم کجا نازل شده و درباره چه کسى نازل شده است و... . آن حضرت در حدیث دیگرى مىفرماید: «پیامبر به من هزار باب علم آموخت، که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مىشد، تا این که به علم گذشته و آینده تا روز قیامت آگاه شدم». ینابیع الموده، ج 1، ص 231، ح 70. همچنین در روایت آمده است: «حضرت على(ع) شب تا صبح براى ابن عباس تفسیر باء بسم اللَّه را مىگفت و فرمود: «لو شئت لا وقرت من تفسیر الفاتحه سبعین بعیرا»؛ ینابیع المودة، همان، ج 3، ص 209، باب 69. اگر بخواهى از تفسیر فاتحه هفتاد شتر بار مىکنم و در جاى دیگر فرمود: «أَنَا تَرجُمان وَحىِ اللَّهِ»؛ احقاق الحق، التسترى، ج 4، ص 332، (دارالکتاب الاسلامى، بیروت). به نقل از المناقب المرتضویه، محمدصالح الحنف الترمذى، ص 135، (طبع بمبئى). من ترجمان وحى الهى مىباشم. رسول خدا نیز درباره آن حضرت مىفرماید: «أَنتَ بابُ عِلمى وَ الإِیمانُ مِخالِط لَحمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحمى وَ دَمى»؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 392، ح 4. تو * علم منى... و ایمان با گوشت و خون تو درآمیخته، همان سان که با گوشت و خون من در آمیخته است. بنابراین کسى که این گونه به کتاب خدا آگاه باشد و قرآن و ایمان با تمام وجود او آمیخته باشد، قولاً و عملاً چیزى جز قرآن از او صادر نخواهد شد و اطلاق قرآن ناطق بر او بدین لحاظ درست و صحیح مىباشد. به نقل از مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی سوال : منظور حضرت علی(ع) که میفرمایند من قرآن ناطقم، چیست ؟به علم ابجد قرآنه ناطق به 14 معصوم میگویند قرآن 351 - 165ناطقه =196 ضرب 14 معصوم میشود 196 ضرب 12 امام هم میشود 144 و ضرب 5 تن هم در خودش میشود 25 جمع این سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست
بر اساس روایات فراوانى که ذکر شده است حضرت على(ع) و همچنین فرزندان او لسان و کتاب ناطق الهى و قرآن ناطق هستند. ابوبصیر گوید: درباره آیه «هَذَا کِتابُنا ینطقُ عَلَیکُم بالحق»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 198 - 197، ح 29، (مؤسسه الوفا، بیروت)؛ تأویل الایات الظاهرة، سیدشریفالدین استرآبادى، ص 560 - 559، (انتشارات جامعه مدرسین، قم). از امام صادق(ع) پرسش کردم، ایشان فرمودند: «قرآن سخن نمىگوید: لیکن محمد و اهل بیت او(ع) ناطق به کتاب - یعنى قرآن - مىباشند. امام صادق(ع) در حدیثى دیگر فرمود: «امیر المؤمنین(ع) مىفرماید: من علم خداوند و... زبان گویاى خداوند... هستم. التوحید، شیخ صدوق، ص 164، (انتشارات جامعة المدرسین)؛ بحارالانوار، ج 24، ص 198، ح 25، (مؤسسة الوفا، بیروت). همچنین تعبیرهاى «لِسانُهُ النّاطِقُ»؛ الکافى، کلین خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب 5 تن در خودش ضرب 12 امام در خودش ضرب 14 معصوم ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال = 196+144+25= 365 روز ساله ابجد365 براهی اسلامیه 365شاه جهان 365 حجاب قرآن 365ابجد حق اسلامیه 365 قرآن طه 365روز سال 5+6+3= 14 معصوم ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیستان شاء الله باعنایات خدا روز به روز در حق بندگانش بیشتر میشود و بزودی شاهد وحدت تمامی ادیان به اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245یعنی ولایت علی و فاطمه 14 معصوم برگزیده خدا در غدیر خم خواهیم بود ابجد نام عمر شیطان بوود به ابجد شیطان22 صفتتا22 دشمن اسلامی 22مرگی22باسرکشان22بدزده 22اسلامی 22بانامرد22 دینها 22شیطان22 عمر22 ابابکر22دشمن اسلامی هذیان22 22دروغ 22بدبختی 22 نیرنگ 22کلک 22کید 22مکارا 22تباهی22 گمره ها 22بنامرد22 بدیها22 عمر 22ابابکر 22 بمکر شیطان 22دروغ22کلک 22کید 22مکارا 22ملحد 22هذیان 22عمر 22ابابکر 22دشمن اسلامی 22دشمن اسلامی 22ایدز22 لواط 22 بدرک 22دشمن اسلام 22ابابکر22 شیطان 22تباهی22 مقصر22هذیان22 بمکر 22 باجهالت22 بناجور22بسرطان 22باسرکشان 22بدزده 22اسلامی22با نامرد22 دینها22 مکارا 22 لعنت 22 ملحد22منکر22 ملحد22مقصر22 کلک 2222ملحد بدیها22نکبتها 22تباهی22کید 22کلک 22نیرنگ22 تباهی22بدبختی 22دروغ22عمر 22بدبختی22دروغ 22بمکر 22عمر22 شیطان 22 لعنت22 ایدز22ابابکر22 مقصر22ابابکر22 22دشمن اسلامی 22 دشمن حق 22مقصر22هذیان 22عمر 22 ابابکر22ایدز22لواط 22بدبختی 22 بدیها 22 بدبختی22 سرکشها 22ک .....22 پایمال 22خایمال22 بدیها 22 مفصد 22 تارکا 22 22انگل بیا 22نکبتها22 خارره 22 من از خار سر دیوار دانستم که ناحقی22 ابابکر 22 عمر 22 22بانامرد22 پایمال 22بانامرد22 پایمال22 خایمال 22 شیطان 22ابابکر22عمر 22با جهالت 22باسرکشان 22نکبتها22 بدزده 22 اسلامی22با نامرد 22دینها22دشمن اسلام 22 مقصر22 کلک 22نیرنگ 22کید 22 تباهی 22 بدبختی 22مرگی22 زودی 22 ابابکر رکب وبا بدرک دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت همه ناحقها دوسال خلافت نکرده از دنیا میروند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به بدرک 22 فرستادمیباشد لطفا مسئولین ادارات مقام جانبازان را درک کنند تکبر در مقابل جانباز گناه کبیره است به ابجد دین جانباز 128 حسین است و مقام جانباز 245 اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245+74 فرقه = 319 شهید کسانی که پیرو علی و فاطمه هستند شهادتشان پذیرفته میشوددین اسلام 196+166لا اله الا الله +23 مهدی = 385 شیعه 385مرد عالم 385اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385 شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه شیعه یعنی چه شیعه یعنی دین اسلام 196+دین الله 130+ 59 مهدی = 385 دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه یعنی قول هو الله احد در دل هر زره باشد نورحق شیعه یعنی لا اله الا الله166+92 محمد +110 علی +17رکعت نماز= 385شیعه یعنی لا اله الاالله166+26 علی راه حق 82 مهدی امام+11امام شهید = 385 شیعه لا اله الا الله 166+108 حق+100 اهل دین +11 امام شهید = 385 شیعه دین اسلام 196+166لا اله الا الله +23 مهدی = 385 شیعه 385مرد عالم 385اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385 شیعه یعنی
دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه شیعه یعنی چه
|